نقدی موجز بر کتاب سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل ترجمه لی لا سازگار
ین کتاب نوشته پرونوفسکی و مازلیش است و خانم لیلا سازگار آن را ترجمه کردهاند.
سنت روشنفکری در غرب از کتابهای مهمی است که در حوزه تاریخ اندیشهها منتشر شده، و اواخر سال 79 به چاپ رسیده است.
ما در حوزه تاریخ فلسفه و تاریخ اندیشههای سیاسی متعددی داریم، ولی این کتاب هم حالت آموزشی دارد و هم با کتابهایی که در حوزه تاریخ اندیشهها وجود دارد متفاوت است.
این کتاب از آثار کلاسیک غرب است؛(منظور از کلاسیک، کلاسیک معاصر است)که مورد توجه خوانندگان غربی بوده است.
درباره انقلاب صنعتی، انقلاب فرانسه انقلاب امریکا و خلاصه سیر تاریخ اروپا و امریکا بحث میکند اما این کتاب تاریخ صرف هم نیست.پس موضوع این کتاب چیست؟
این کتاب همان گونه که از اسمش برمیآید میخواهد بگوید روشنفکری غرب چه مسیری را طی کرده که امروز در آنجا نهادینه شده است.
این مسیر یک مسیر زنجیروار بوده است و این افرادی که درباره آنها صحبت شده است حلقههای زنجیر بودهاند.
بنابراین سعی نویسندگان کتاب پیگیری این روند بوده و این که نشان بدهند نقش این حلقهها در این زنجیر چه بوده و چطور این سلسله و این روال طی شده است و این روشنفکری، که به هر حال دستاورد بزرگی است، چگونه پیش آمده است.
یعنی نویسندگان یک مسیر خطی را دنبال نکردهاند، بلکه جنبشی پویا را در نظر داشتهاند و یک کنش و واکنش را.
یعنی زمانی که به اندیشههای گالیله میپردازند، گالیله را به عنوان یک عالم بررسی میکنند ولی در ضمن میخواهند ببینند نظریه گالیله چه تأثیری بر سیر روشنفکری در غرب داشته است.
همین طور در مورد بقیه؛و در این راستا وقتی دوره الیزابت و چارلز اول را بررسی میکنند یا به جنبش اصلاح دین میپردازند، باز هم تأثیر این دورههای تاریخی و این گونه جنبشها را بر روال روشنفکری در غرب مد نظر دارند.
تمام کتاب بررسی کنش و واکنش این اندیشهها.اعم از اندیشههای اجتماعی یا نوآوریهای علمی و بستر تاریخیشان-است.
وجه تمایز این کتاب از سایر کتابهایی که درباره تاریخ اندیشهها نوشته شدهاند، همین است:این که در این کتاب کنش و واکنش اندیشههای اجتماعی و علمی با توجه به بستر تاریخیشان برسی شده است.
شاید شما درباره شخصیتها و افکاری که در این کتاب مطرح شده، مطالب زیادی خوانده باشید.
بیشک کتابهای زیادی درباره روسو، مونتسکیو و بقیه اندیشمندان خواندهاید، اما نوع بررسی نویسندگان این کتاب درباره این افراد بسیار جالب است، چون مسائل ظریفی را مطرح کردهاند و برداشتهای خاصی دارند که توجه ما را به نکاتی نو جلب می کند.
نویسندگان این کتاب دو نفرند، یکی جیکوب برونوفسکی که ما با کتاب عروج انسان او آشنایی داریم و ایشان با موشکافی و تبحر علت و معلولهای تاریخی را پیش روی ما میگذارند.دیگری آقای مازلیش است که ریاضیدانی است علاقهمند به فلسفه علم و ادبیات.
وی استاد دانشگاه هاروارد بوده و نگارش قسمتهای علمی کتاب و سرگذشت کسانی مانند گالیله و کپلر را به عهده داشته است.
این کتاب و موضوعاش به رشته خاصی مثل سیاست و فلسفه محدود نیست و به تمام حوزههای فعالیت ذهن توجه دارد و زمانی که به افرادی که در این کتاب بدانها پرداخته شده است.
این کتاب در سه بخش تنظیم شده، بخش اول که دنیای رو به توسعه است و از لئوناردو داوینچی شروع و به گالیله ختم میشود.
بخش بعدی«مخالفت منطقی»نام دارد که از کرامول تا روسو را دربرمیگیرد، و بخش سوم، تا هگل ادامه مییابد.
دوره بررسی این کتاب از داوینچی شروع میشود و به هگل ختم میشود.در حقیقت یعنی از رنسانس شروع میشود-که مکاتب فکری دوره رنسانس را میتوانیم پایهگذار مکتبهای روشنفکری در غرب به شمار آوریم.
نویسندگان این چهار سده یعنی از رنسانس تا دوره هگل را به سه دوره تقسیم کردهاند: دوره اول دوره دنیای رو به توسعهاست که از لئوناردو شروع و به گالیله ختم میشود، یعنی ایتالیای سده پانزدهم و دوره پیدایش دولت-شهرها را دربرمیگیرد و به اوج شکوفای عصر الیزابت در انگلستان خاتمه مییابد، پس این دوره جنبش اصلاح دین و ظهور علم و صنعت را دربرمیگیرد.
بخش دوم عصرمخالفت منطقی نامگذاری شده است که از نخستین انقلاب یعنی مقاومت در برابر چارلز اول شروع میشود و نویسندگان روی این دوره بسیار تأکید میکنند و به خصوص تاءکیدشان بر این است که این اولین باری است که شاهی را گردن زدند و این مخالفت در پیشرفت سیر lزادیخواهی که از مشخصههای روشنفکری است، خیلی ارزش داشته است.